اثرات مدیریت سرمایه در گردش در وجوه نقد عملیاتی
چکیده
سرمایه در گردش یک مفهوم کمی و ناخالص دارد، که عبارت است از کل دارایی جاری و یک مفهوم کیفی دارد ،که به معنی مابه التفاوت دارایی های جاری و بدهی های جاری است. هنگامی که مدیریت سرمایه در گردش شرکت مطرح می شود؛ مفهوم کیفی آن مد نظر است. به لحاظ واژه شناسی نیز سرمایه در گردش در مقابل عبارت انگلیسی Working capital آورده شده است. و در تعبیر انگلیسی، آن مترادف Circulated Capital است چون آن بخشی از سرمایه شرکت را شامل می شود که، نقش خون در رگهای شرکت را دارد.
سرمایه در گردش به طور کلی شامل دو بخش متمایز است :
سرمایه در گردش ثابت که در سطح معینی برای انجام عملیات روزمره شرکت نگهداری می شود و سرمایه در گردش متغیر که در زمان های خاص در طول زمان مورد نیاز هستند.
در سال های اخیر بسیاری از شرکت ها با وضعیت نامناسب نقدینگی مواجه اند که بررسی عوامل مرتبط با این وضعیت حائز اهمیت است. مدیریت سرمایه در گردش کارا، به عنوان یکی از ابعاد مهم شیوه های مدیریت مالی، در همه اشکال سازمانی شناخته شده است. وجود ادبیات وسیع که بدان اشاره خواهد شد نشان می دهد که مدیریت سرمایه در گردش کارا، به طور مستقیم روی نقدینگی و سودآوری شرکتها تاثیر می گذارد احتمال ورشکستگی برای شرکتهایی که در معرض مدیریت نادرست سرمایه در گردش قرار دارند، حتی با وجود سودآوری مثبت ، افزایش می یابد .مدیریت سرمایه در گردش با دارایی ها و بدهی های جاری سروکار دارد. داراییهای جاری یک شرکت قسمت قابل توجهی از کل دارائی های آن را تشکیل می دهد .
سطوح بیش از حد دارائی های جاری می تواند منجر به تحقق بازده سرمایه گذاری کمتر از حد متعارف شود . با وجود این، شرکت هایی که دارائی های جاری کمی دارند در روند عادی عملیات، کمبودها و مشکلاتی خواهند داشت .
مدیریت سرمایه در گردش کارا، شامل برنامه ریزی وکنترل دارائی ها و بدهی های جاری به گونه ای است که ریسک ناتوانی در برآورده کردن تعهدات کوتاه مدت از یک طرف و اجتناب از سرمایه گذاری بیش از حد در دارائی های جاری را از طرف دیگر، برطرف نماید.
یکی از معیارهای جامع مدیریت سرمایه در گردش، چرخه تبدیل به نقد است، که همه جریانات مالی وابسته به موجودی کالا، دریافتنی ها و پرداختنی ها را در نظر می گیرد. پیوند سنتی بین چرخه تبدیل به نقد با سودآوری و ارزش شرکت این است که کاهش چرخه تبدیل به نقد ، با کاهش مدت زمانی که وجوه نقد در سرمایه در گردش حبس می شود، ارزش بازار و سودآوری شرکت را افزایش می دهد. این امر می تواند با کوتاه شدن دوره تبدیل موجودی ها، بوسیله فروش کالاها به مشتریان و کوتاه شدن دوره وصول مطالبات، با تسریع در وصول و با طولانی شدن دوره تعویق پرداختنی ها بوسیله تاخیر در پرداخت به تامین کنندگان تحقق یابد. از طرف دیگر کوتاه بودن چرخه تبدیل به نقد می تواند به سودآوری شرکت لطمه وارد کند. کاهش دوره تبدیل موجودیها می تواند هزینه های کمبود را افزایش دهد ، کوتاه شدن دوره وصول دریافتنی ها باعث می شود شرکت مشتریان معتبرش را از دست دهد و طولانی شدن دوره تعویق پرداختنی ها می تواند به شهرت اعتباری شرکت صدمه وارد کند. بنابراین دستیابی به سطوح مطلوب موجودی ها، دریافتنی و پرداختنی ها، هزینه های نگهداری و فرصت آنها را حداقل می کند و منجر به یک چرخه تبدیل به نقد بهینه می شود.

مقدمه
اهمیت سرمایه در گردش از این حقیقت نشات می گیرد که سطوح سرمایه در گردش، بر روی سودآوری و سطح ریسکی که شرکت می تواند متحمل شود و در نهایت بر ارزش شرکت موثر است. بحرانهای نقدینگی اخیر اهمیت مدیریت و کنترل سرمایه در گردش را پر رنگ تر می کند. مدیران برای رسیدن به سرمایه در گردش بهینه باید بده بستان بین بیشینه سازی سودآوری و نقدینگی را کنترل کنند. از یک مدیریت سرمایه در گردش بهینه انتظار می رود که به صورت مثبت برای شرکت ایجاد ارزش کند .
تحقیقات تجربی در اقتصادهای پیشرفته دنیا نشان داد که مدیریت سرمایه در گردش کارا، ارزش بازار یک شرکت را افزایش می دهد و در نهایت تاثیر مثبتی بر ارزش صاحبان سهام دارد.اهداف مدیریت سرمایه در گردش کارا ،کوتاه تر کردن دوره تبدیل به نقد برای بهینه ساختن وضعیت نقدینگی و افزایش سودآوری شرکت است.
چرخه تبدیل به نقد کوتاهتر، وصول سریع حساب های دریافتنی و تاخیر در پرداخت حساب های پرداختنی به عرضه کنندگان را نشان می دهد و با سودآوری بالاتر، همبسته است. مدیران هنگام مدیریت سرمایه در گردش ،همواره باید ارتباط بین نقدینگی و سودآوری را در نظر بگیرند.
با این اوصاف مدیریت سرمایه در گردش فعال یک نیاز اساسی توانایی سازمان برای سازگاری در یک اقتصاد پرچالش است و هدف آن برقراری یک تعادل حساس بین حفط نقدینگی برای پشتیبانی از عملیات روزانه و حداکثر سازی فرصتهای سرمایه گذاری کوتاه مدت می باشد.
مبلغ جریان های نقدی ناشی از فعالیت های عملیاتی، یکی از شاخص های اصلی ارزیابی این موضوع است که عملیات واحد تجاری تا چه میزان به جریان های وجه نقد کافی جهت بازپرداخت وام ها، نگهداشت توان عملیاتی واحد تجاری و پرداخت سود سهام منجر شده و انجام سرمایه گذاری های جدید را بدون تمسک به منابع مالی خارج از واحد تجاری میسر کرده است. ارائه اطلاعات درباره جزئیات جریان های نقدی عملیاتی تاریخی، در کنار سایر اطلاعات، برای پیشبینی جریانهای نقدی آتی مفید خواهد بود.
جریان نقد عملیاتی، (به انگلیسی operating cash flow) وجه نقد ایجاد شده در نتیجه عملیات شرکت است .
که معمولاً با کسر شدن همه هزینه های عملیاتی از درآمدها بدست میآید، اما مجموعه ای از تعدیلات بر روی سود خالص صورت میگیرد.
صورت جریان وجه نقد تهیه شده براساس اصول پذیرفته شده حسابداری آمریکا، با سود بعد از مالیات و اقلام استثنایی آغاز میگردد و سپس تعدیلاتی بابت هزینه استهلاک دارایی های ثابت، سود (زیان) غیرعملیاتی فروش دارایی های ثابت، تغییرات سرمایه در گردش، تغییرات بهره پرداختنی و مالیات بر درآمد پرداختنی و درآمد سرمایه گذاری انجام میشود. در حالیکه صورت جریان وجه نقد با سود قبل از مالیات و اقلام غیرمترقبه و براساس استانداردهای براساس استانداردهای گزارشگری مالی بین المللی حسابداری با سود عملیاتی آغاز می شود.
جریان نقد عملیاتی وجوه نقدی است، که شرکت از طریق انجام فعالیت های تجاری خود ایجاد می کند. جریان نقد عملیاتی را میتوان برای کنترل کیفیت سود سهام شرکت ها مورد استفاده قرار داد. برای مثال، اگر یک شرکت در صورت سود و زیان خود، سود گزارش کند، اما جریان نقد عملیاتی آن منفی باشد، ممکن است از تکنیکهای حسابداری جسورانه استفاده کرده باشد.
فعالیتهای عملیاتی عبارت از فعالیتهای اصلی مولد درآمد عملیاتی واحد تجاری است. فعالیتهای مزبور متضمن تولید و فروش کالا و ارائـه خدمات است و هزینه ها و درآمدهای مرتبط با آن در تعیین سود یا زیان عملیاتی درصورت سود و زیان منظور میشود. جریان های نقدی ناشی از فعالیتهای عملیاتی اساساً دربرگیرنده جریانهای ورودی و خروجی نقدی مرتبط با فعالیتهای مزبور است.
توان و امکان دسترسی هر واحد انتفاعی به وجوه نقد مبنای بسیاری از تصمیم گیری ها و قضاو ت ها درباره آن واحد است . به عبارت دیگر، اطلاعات مربوط به جریان ورود و خروج وجه نقد در یک واحد انتفاعی شالوده بسیاری از تصمیم گیری ها وقضاوت های استفاده کنندگان اطلاعات مالی راتشکیل می دهد.
سرمایه در گردش یکی از مباحث مهم در مدیریت زنجیره تامین از نگاه مالی می باشد و اگر به خوبی مدیریت شود منافع عظیمی عاید سازمان ها می گردد. بالاخص برای سازمان ها با اندازه های کوچک تر که دارایی ها و بدهی های جاری حجم عظیمی از سرمایة آنها را تشکیل می دهد ، مدیریت سرمایه درگردش و سیاست های اتخاذ شده در این زمینه از اهمیت فراوانی برخوردار است، چرا که این سیاست ها تعاملات مالی شرکت با تامین کنندگان و خریداران در زنجیره تامین را مدیریت می کند.
در اکثر مطالعات انجام شده در زمینه ی مدیریت سرمایه در گردش، تحلیل ها بر روی شرکت های بزرگ تر متمرکز است، اما باید توجه داشت که مدیریت دارایی ها و بدهی های جاری برای شرکت های با اندازه ی کوچک تر یا متوسط از اهمیت بیش تری برخوردار است چرا که بخش اعظم دارایی های این شرکت ها به شکل دارایی های جاری نگهداری می شود، همچنین بدهی های جاری نیز یکی از اصلی ترین منابع مالی خارجی این شرکت ها محسوب می شود. 
عوامل زیادی همچون مدیریت وجوه نقد، ابزارهای کنترل ریسک، نسبت بدهی، جریان نقدی عملیاتی وغیره بر روی سرمایه در گردش سازمان تاثیر می گذارد که اگر به خوبی توسط سازمانها شناسایی شده و مورد استفاده قرار گیرد می تواند در ارتقای عملکرد سرمایه درگردش سازمان مفید واقع شود. به نوبه خود مدیریت سرمایه در گردش و سیاست های سرمایه در گردش اتخاذ شده در سازمان نیز می تواند بر عملکرد مالی سازمان تاثیر گذار باشد و موجب افزایش سودآوری سازمان گردیده و یک موقعیت نقدینگی بهینه را برای آن فراهم سازد.
سرمایه گذاری در سرمایه در گردش یک موقعیت نقدینگی خوب برای شرکت ایجاد می کند که برای بقای آن حیاتی است . نکته مهم این است که این نقدینگی باید به خوبی مدیریت شود و درحد بهینه قرار گیرد .
ائلجلی مدیریت نقدینگی کارا را شامل برنامه ریزی و کنترل دارایی های جاری و بدهی های جاری می داند به نحوی که ریسک ناتوانی در پرداخت تعهدات کوتاه مدت را کاهش دهد و از سوی دیگر از سرمایه گذاری افراطی در این دارایی ها اجتناب کند.
سطح بهینه نقدینگی حداقل سطح نقدینگی است که بر ای پشتیبانی از فعالیت های تجاری و تولیدی ضروری است و ازآنجا که عامل کلیدی سطح نقدینگی بهینه چرخش نقدینگی است ، برای رسیدن به نقدینگی بهینه باید چرخه ی نقدینگی را درحداقل ممکن نگه داریم. یعنی در سطح حداقل بهینه ای که باسطح جاری فعالیتهای تجاری و تولیدی سازمان سازگار بوده وسازمان بتواند به اهداف خود دست یابد و خود را با تغییرات بازار تطبیق دهد .بنابراین نقدینگی بیش از اندازه می تواند به عنوان معیاری برای عملکرد خوب باشد.
شرکت ها می توانند سرمایه گذاری در سرمایه در گردش خود را به حداقل برسانند یعنی یک سیاست جسورانه را در پیش گیرند و یا این که یک سیاست محافظه کارانه را انتخاب کنند بنابراین مدیریت شرکت مجبوراست قبل از انتخاب سیاست سرمایه درگردش خود در مورد موازنة ریسک و بازده تصمیم گیری نماید. 
ارزیابی فرصت ها و مخاطرات فعالیت تجاری و وظیفه مباشرت مدیریت مستلزم درك ماهیت فعالیت تجاری از جمله نحوه ایجاد و مصرف وجه نقد توسط واحد تجاری است. ترازنامه، صورتهای عملکرد مالی و صورت جریان وجوه نقد تواماً اطلاعاتی را در مورد وضعیت مالی، عملکرد مالی و همچنین نقدینگی، توانایی بازپرداخت بدهی ها و انعطافپذیری مالی فراهم می آورند.
بلت نیز با اشاره به اهمیت سرمایه در گردش برای کسب وکارهای کوچک دلیل اصلی این اهمیت را این چنین توصیف می کند که کسب وکارهای کوچک به طور خاصی در زمینه ی عمده فروشی یا خرده فروشی فعالیت دارند و از آنجا که دارایی های جاری بخش بزرگی از کل دارایی های آنان را تشکیل می دهد که باید بودجه بندی گردد و این بودجه بندی نیز امری مهم و طولانی مدت است واغلب کسب و کارهای کوچک در پیش بینی بلند مدت بودجه مشکل دارند . لذا باید توجه خاصی را به مدیریت سرمایه درگردش معطوف نمایند . بنابراین با مدیریت مناسب تعاملات مالی خریداران و تامین کنندگان در زنجیره تامین می توان مبانی سرمایه در گردش مناسبی را طراحی کرده و توسعه داد.
استراتژی محافظه کارانه در مدیریت سرمایه در گردش باعث خواهد شد که قدرت نقدینگی بیش از حد بالا رود .در اجرای این سیاست سعی می شود ریسک ناشی از ناتوانی بازپرداخت بدهی های سر رسید شده به پایین ترین حد خود برسد . مدیر دراین نوع راهبرد می کوشد تا مقدار دارایی های جاری را در سطح بالایی نگه دارد .در مقابل مدیر سرمایه در گردش با راهبرد جسورانه می کوشد با داشتن کمترین میزان دارایی جاری از بدهی های جاری بیشترین استفاده را ببرد . در اجرای این راهبرد ریسک نقدینگی بسیار بالا خواهد بود.  از سوی دیگر چون حجم دارایی های جاری به پایین ترین حد خود می رسد، نرخ بازده سرمایه گذاری بسیار بالا خواهد بود . این اوصاف سیاست متعادل نیز در بین سیاست جسورانه و محافظه کارانه قرار می گیرد و مدیر سرمایه در گردش می کوشد که در ساختار سرمایه در گردش خود به صورت متعادل از دارایی های جاری و بدهی های جاری استفاده نماید، لذا این سیاست دارای ریسک و بازده متوسط می باشد.
همچنین تعمق در مورد نکات زیر اهمیت موضوع را برجسته می کند.:
در حال حاضر وضعیت نقدینگی شرکت ها در شرایط نامناسبی قرار دارد و اکثر شرکتهای ایرانی به علت موقعیت تورمی که در کشور حاکم است ترجیح می دهند تا وجه نقد را به دارائی های دیگر تبدیل کنند و این موضوع باعث می شود که شرکت ها در سررسید بدهی ها درمانده شوند و به اعتبارسازمان لطمه وارد شود.
تجربه نشان داده است که اغلب شرکت هائی که با پریشانی مالی مواجه می شوند ،نهایتا سرنوشت برخی از آنان به ورشکستگی کشیده می شود . یکی از دلایل عمده آن مدیریت سرمایه در گردش می باشد.

مبانی نظری
چرخه تبدیل به نقد مقیاسی پویا برای مدیریت سرمایه در گردش است که به طور همزمان با استفاده از ارقام ترازنامه و صورت سود و زیان مقیاسی مبتنی بر زمان می سازد.
از آنجا که صورت جریان وجوه نقد تحت تأثیر برخوردهای متفاوت حسابداری درخصوص معاملات و رویدادهای یکسان در سطح واحدهای تجاری مختلف نیست، ارائـه آن قابلیت مقایسه جنبه عملیاتی عملکرد مالی واحدهای تجاری مختلف را افزایش می دهد.
همچنین چرخه تبدیل به نقد به عنوان پیش بینی کننده بهتری از جریانات نقدی، نسبت به نسبت های نقدینگی سنتی و ایستاست. به همین دلیل بسیاری از محققان در سال های اخیر مانند دلوف (2003)،  لازاریدیس و ترایفونیدیس( 2006) ، گارسیا و سولانو(2007) و گیل و دیگران (2010) ، این شاخص را پذیرفته اند و درتحقیقاتشان به عنوان شاخصی جامع از مدیریت سرمایه در گردش (متغیر مستقل ) آن را بکار برده اند.
چرخه تبدیل به نقد برابر است با مجموع دوره گردش حساب های دریافتنی و دوره گردش موجودی کالا منهای دوره گردش حسابهای پرداختنی.
یکی از مرتبط ترین ریسک ها به سرمایه در گردش سازمان ، ریسک نقدینگی می باشد. ریسک نقدینگی ریسک نبود وجه نقد برای بازپرداخت تعهدات است. عموماً شرکتها هنگامی که به علل مختلف نتوانند محصولات خود را به فروش برسانند (افزایش موجودی کالا) ، یا نتوانند وجوه نقد ناشی از فروش را دریافت کنند( وصول مطالبات) و یا این که هزینه های آنها افزایش بی رویه داشته باشد با مشکل نقدینگی مواجه می شوند.
بروز مشکل نقدینگی باعث نقصان در ساختار مالی شرکت گردیده ومتعاقب آن خرید مواد اولیه و پرداخت تعهدات جاری با مشکل  مواجه می شود در این شرایط مدیریت ریسک به عنوان عاملی مؤثر برای حل مشکل نقدینگی شرکت ها در نظر گرفته می شود.
شرکت ها استراتژی های مدیریت وجوه نقد خود رابر محور دو هدف تعیین می کنند: 
1- تهیه و تأمین وجه نقد برای انجام پرداخت های شرکت .
2- به حداقل رساندن موجودی هایی که درشرکت به صورت راکد باقی می ماند
سرمایه در گردش را با معیارها و مؤلفه های مختلفی می سنجند که در اینجا تحت عنوان شاخص های مدیریت سرمایه در گردش ذکر می گردد.
چرخه نقدینگی  (CCC) مولفه اصلی سرمایه در گردش به حساب می آید که در برگیرنده مدت زمان وصول مطالبات ، مدت زمان نگهداری موجودی کالا و مدت زمان پرداخت حساب های پرداختنی می باشد که به صورت مختصرتوضیح داده می شوند.مدت زمان وصول مطالبات برابر میانگین تعداد روزهایی است که شرکت مطالبات خود را از مشتریانش جمع آوری می کند.
با وجود اهمیت زیاد سرمایه در گردش برای سازمان ها  ادبیات سازمانی به طور سنتی بر روی مطالعة تصمیمات مالی بلند مدت متمرکز است و پژوهش گران نیز بیشتر به مطالعه در زمینة تجزیه و تحلیل سرمایه گذاری، ساختارسرمایه، تقسیم سود، ارزشیابی سازمان و موارد مشابه پرداخته اند.
اما باید توجه داشت سرمایه گذاری که شرکتها بر روی دارایی های کوتاه مدت انجام می دهند و منابعی که با سر رسید کمتر از یک سال به کاربرده می شود، قسمت عمدة اقلام ترازنامة شرکت را تشکیل می دهد.
طبق نظر لانگ و همکاران معاملات اعتباری و فروش های نسیه ، وسیله ای برای جذب مشتریان جدید است و بسیاری از شرکت ها در تلاش هستند تا استاندارد های اعتباری خودرا در جهت جذب مشتریان جدید تغییر دهند . به علاوه اعطای امتیازات به مشتریان باعث تحریک فروش می گردد چرا که به مشتریان این اجازه را می دهد، کیفیت محصول را قبل از پرداخت ارزیابی نمایند .در نتیجه با توجه به سرمایه گذاری های مهم درحساب های دریافتنی به وسیله بسیاری از شرکت های بزرگ، مدیریت اعتبارات می تواند تاثیر مهمی بر روی سودآوری شرکت و در نتیجه ارزش آن داشته باشد.
چرخة نقدینگی نیز فاصلة زمانی وجوه نقد برای خرید موجودی برای استفاده در فرآیند تولید و زمانی که وجوه نقد ازطریق فروش محصول نهایی به شرکت باز می گردد را شامل می شود. 
لازم به ذکر است که شاخص چرخة نقدینگی اگر چه در این پژوهش به عنوان شاخص مدیریت سرمایه در گردش در نظر گرفته شده است ولی می تواند به عنوان یک شاخص عملکرد نیز در نظرگرفته شود . جانسون و سوئنن نیز در بررسی شاخص های شرکت های موفق، چرخة نقدینگی را به عنوان یک معیارعملکرد در نظر گرفته اند.
صورتهای جریان وجوه مبتنی بر تغییر در سرمایه در گردش، ممکن است تغییرات مرتبط با نقدینگی و تداوم فعالیت را پنهان کند. برای مثال، کاهش قابل ملاحظه در وجه نقد موجود ممکن است به خاطر افزایش در موجودی مواد و کالا یا بدهکاران پنهان بماند. بدین ترتیب، واحدهای تجاری ممکن است علیرغم گزارش افزایش در سرمایه در گردش، دچار مشکل نقدینگی شوند. به گونه ای مشابه، کاهش در سرمایه در گردش لزوماً بیانگر کمبود نقدینگی و خطر توقف فعالیت واحد تجاری نیست.
صورت های جریان وجوه مبتنی بر تغییر در سرمایه در گردش عمدتا متکی به تفاوت اقلام دو ترازنامه واحد تجاری است و درنتیجه حاوی اطلاعات جدیدی نیست و تنها اطلاعات موجود را با آرایش متفاوتی ارائه میکند. صورت جریان وجوه نقد و یادداشت های توضیحی مربوط متضمن اطلاعاتی است که در صورتهای جریان وجوه مبتنی بر تغییرات در سرمایه در گردش افشا نمی شود.
برای گزارش خالص جریان وجوه نقد ناشی از فعالیتهای عملیاتی در روش مستقیم، دریافتهـا و پرداختهای نقـدی عملیاتی (از قبیل دریافتهای نقدی از مشتریان، پرداختهای نقـدی به فروشندگان و پرداختهای نقدی به کارکنان یا از جانب کارکنان) که تشکیل دهنده خالص جریان وجوه نقد ناشی از فعالیتهای عملیاتی است، به طور جداگانه درصورت جریان وجوه نقد ارائه می شود. در گزارشگری به روش غیر مستقیم، با انجام تعدیلاتی در سود یا زیان عملیاتی در رابطه با موارد زیر، جریان خالص وجه نقد ناشی از فعالیتهای عملیاتی محاسبه می شود:
الف: اقلام با ماهیت غیرنقدی از قبیل هزینه استهلاك و هزینه مزایای پایان خدمت کارکنان 
ب: اقلامی که در محاسبه سود یا زیان عملیاتی دوره جاری منظور شده، لیکن جریانهای نقدی مرتبط با آن به ترتیب در دوره های قبل حادث شده است یا در دوره های آینده حادث خواهد شد و بالعکس، از قبیل افزایش یا کاهش مانده موجودی مواد و کالا و حسابهای دریافتنی و پرداختنی عملیاتی نسبت به مانده پایان دوره قبل و نیز افزایش یا کاهش مانده پیش پرداخت هزینه و خرید کالا و پیش دریافت درآمد و فروش کالا نسبت به مانده پایان دوره قبل.
به منظور فراهم کردن قابلیت مقایسه، لازم است واحدهای تجاری مختلف در تهیه صورت جریان وجوه نقد از شکل واحدی تبعیت کنند. در این رابطه ضروری است خالص جریان نقدی ناشی از فعالیت های عملیاتی در صورت جریان وجوه نقد انعکاس یافته و صورت تطبیق آن با سود یا زیان عملیاتی دوره در یادداشت های توضیحی افشا شود. انعکاس صورت تطبیق مزبور در یادداشت های توضیحی به این دلیل است که این صورت، بخشی از صورت جریان وجوه نقد محسوب نمی شود، چرا که اطلاعات ارائه شده درآن در چارچوب وظایف اصلی صورت اخیر یعنی ارائـه اطلاعات در مورد منابع و مصارف وجه نقد و تغییرات نقدینگی واحد تجاری قرار نمی گیرد، بلکه ارائـه آن اصولاً به منظور ایجاد ارتباط بین اطلاعات مندرج در صورت جریان وجوه نقد و اطلاعات ارائه شده در سایر صورت های مالی اساسی صورت می گیرد.
از جمله معیارهایی که در تحقیقات داخلی کشورمان کمتر استفاده شده است جریان وجوه نقد آزاد است جریان نقد آزاد معیاری برای اندازه گیری ارزش و عملکرد شرکت ها می باشد و نشان دهنده وجوه نقدی است که شرکت پس از انجام مخارج لازم برای نگهداری یا توسعه دارایی ها دراختیار دارد و قابل توزیع بین سرمایه گذاران می باشد. منظور از آزاد به این معنا نیست که شرکت حتما باقیمانده وجه نقد رابین سرمایه گذاران توزیع خواهد کرد ، بلکه نحوه استفاده از آن به نظر هیأت مدیره وسیاست های شرکت بستگی دارد . در استفاده از این معیار می بایست به این نکته توجه داشت که در پاره ای از موارد به ویژه در شرکت های جدیدالتأسیس ممکن است جریان نقد آزاد منفی باشد که می تواند نشانه سرمایه گذاری زیاد شرکت در دارایی های آن طی سال های اولیه باشد.
براساس یافته های بال وهمکاران( 1979) بند های شرط مربوط به استهلاك ساختمان ها منجربه تعدیلات مثبت قیمت سهام چرخه تبدیل به نقد شاخص جامعی از مدیریت سرمایه درگردش است که مدت زمان بین مخارج شرکت برای تهیه مواد خام و وصول مبالغ ناشی از فروش کالای ساخته شده می باشد و بطور گسترده توسط محققان، برای مثال دلوف ( 2003) و گراهام ، نیکی نن و انکویست (2011) و... مورد استفاده قرار گرفته است. مانیز چرخه تبدیل به نقد را به عنوان شاخصی از مدیریت سرمایه در گردش پذیرفته ایم. بازده دارایی ها و سودناخالص عملیاتی نیز شاخص های سودآوری اند که به پیروی از تحقیق گراهام، نیکی نن و انکویست(2011) به عنوان متغیر های وابسته تحقیق در نظر گرفته شدند. در حالی که بازده دارایی ها می تواند به عنوان شاخصی همه جانبه برای سود آوری در نظر گرفته شود، نسبت سود ناخالص عملیاتی، عملکرد عملیاتی شرکت را اندازه گیری می کند.
شاین و سونن(1998) رابطه ین خالص اعتبار تجاری اعطایی و سودآوری شرکت های عضو بورس اوراق بهادار آمریکا را طی سالهای 1974 بررسی کردند. شواهد بدست آمده نشان می داد که با کاهش اعتبار اعطایی، سودآوری شرکت ها افزایش یافته است. 
دلوف نتیجه گرفت که روش مدیریت سرمایه در گردش بر سودآوری شرکت ها اثرگذار است. او در این تحقیق با استفاده از آزمون های همبستگی و رگرسیون به رابطه منفی بین درآمد عملیاتی ناخالص و دوره وصول مطالبات و گردش موجودی کالا و متوسط دوره پرداخت در شرکت های بلژیکی پی برد. بر مبنای این نتایج او پیشنهاد می کند که مدیران با کاهش دوره وصول مطالبات و کاهش منطقی موجودی کالا می توانند برای سهامدارانشان ایجاد ارزش بنمایند. همچنین وی بیان کرد شرکت هایی که مشکلات مالی دارند، تمایل دارند که پرداخت بدهی های خود را به تاخیر بیاندازند.
پاداچی گرایش ها در مدیریت سرمایه در گردش و اثر آنها بر عملکرد شرکت را مورد بررسی قرار داد .
نتایج نشان داد که سرمایه گذاری زیاد در موجودی کالا و حسابهای دریافتنی با سودآوری کمتر همراه است.
انکویست،گراهام و نیکی نن به بررسی تاثیر مدیریت سرمایه در گردش بر روی سودآوری شرکت در چرخه های تجاری مختلف پرداختند. آنها از دو شاخص بازده دارایی ها و سود ناخالص عملیاتی به عنوان شاخص هایی از سودآوری استفاده کردند و به این نتیجه رسیدند که تاثیر سرمایه در گردش کارا )چرخه تبدیل به نقد( روی سودآوری عملیاتی، در شرایط رکود اقتصادی افزایش می یابد. همچنین آنها به این نتیجه رسیدند که چرخه تبدیل به نقد تاثیر منفی معناداری بر سودآوری شرکت ها دارد.
گیل و دیگران  نمونه ای 88 تایی از شرکتهای پدیرفته شده در بورس اوراق بهادار نیویورك را انتخاب کردند و با بررسی سطح سرمایه در گردش بر سودآوری آنها به این نتیجه رسیدند که، رابطه معناداری بین چرخه تبدیل به نقد و سودآوری شرکت ها وجود دارد و سودآوری شرکت با کوتاه شدن دوره وصول دریافتنی ها افزایش می یابد.
اسمیت معتقد است مدیریت سرمایه در گردش به خاطر تاثیری که بر روی ریسک و سودآوری شرکت و در نتیجه درارزش شرکت دارد از اهمیت به سزایی برخوردار است . چرا که سرمایه گذاری در سرمایه در گردش مبادله بین سودآوری وریسک را شامل می شود و تصمیماتی که به افزایش سودآوری گرایش دارد منجر به افزایش ریسک نیز می شود و برعکس تصمیماتی که بر روی کاهش ریسک متمرکز است به کاهش سودآوری بالقوه منجر می شود.
الموالا  ، اثر سیاست های مدیریت سرمایه در گردش را روی سودآوری و ارزش شرکت های صنعتی پذیرفته شده در بازار سهام عمان طی سالهای 2001 تا 2009 مورد بررسی قرار داد و به این نتیجه رسید که استراتژی سرمایه گذاری محافظه کارانه اثر مثبت و سیاست مالی جسورانه اثری منفی بر سودآوری و ارزش شرکت دارد. وی ضمنا به این نتیجه دست یافت که اندازه، رشد شرکت و رشد تولید ناخالص داخلی اثری مثبت روی سودآوری و ارزش شرکت دارد.
رن  به بررسی اثرات مدیریت سرمایه در گردش بر سودآوری شرکت های سوئدی پرداخت. او بدین منظور از چرخه تبدیل به نقد و چرخه تجاری خالص به عنوان شاخص هایی از سرمایه در گردش و از سود ناخالص عملیاتی به عنوان شاخصی از سودآوری استفاده کرد . نتایج وی حاکی از آن بود که شرکت ها با کاهش دوره تبدیل به نقد و همچنین کاهش چرخه تجاری خالص می توانند سودآوریشان را افزایش دهند. همچنین در این تحقیق شواهد با اهمیتی ارائه شد که نشان می دهد شرکت ها با مدیریت کارای هر بخش از سرمایه در گردش می توانند خالص ارزش فعلی جریانات نقدی خود را افزایش و در نتیجه به ارزش سهامداران خود بیفزاید.
پلاک و کوکورک نیز اهداف مدیریت وجوه نقد را افزایش نقدینگی، کنترل جریان نقدی، افزایش ارزش سرمایه وکاهش هزینه های سرمایه بیان کرده اند و در مطالعه ای که درجمهوری چک داشته اند به این نتیجه رسیده اند که بسیاری ازفعالیت های بانکداری و خزانه داری در جمهوری چک بر روی مدیریت وجوه نقد که شامل بودجه بندی سرمایه، مدیریت بدهی ها، روابط خوب با بانک ها، پرداخت به عرضه کنندگان، جمع آوری وجوه از مشتریان، کنترل پول خارجی و گزارش و حمایت فنی از این وظایف متمرکز شد ه اند.
یافته های بوت و همکاران مبین این مساله است که سازمان ها با نرخ موجودی کالای بالا به احتمال زیاد عملکرد مالی بدی دارند . این نتایج با یافته های شین و سوئنن که یک ارتباط منفی قوی بین چرخه ی نقدینگی و سودآوری شرکتهای آمریکایی شناسایی کردند، سازگار است .
چیو وچنگ در مطالعه ای که بر روی عوامل موثر بر مدیریت سرمایه در گردش داشته اند، دریافتند که نسبت بدهی ارتباط منفی معناداری با تراز نقدینگی خالص ونیازمندی های سرمایه در گردش و در نتیجه با مدیریت سرمایه در گردش دارد و هر چه میزان نسبت بدهی بالاتر باشد میزان سرمایه در گردش لازم برای عملیات روزمره ی سازمان کاهش می یابد. 
گانداولی بحث می کند که مدیریت ریسک بخش مهمی از فرآیند جریان نقدی می باشد و شرکت ها می توانند با انجام اقداماتی همچون سیاست های اعتباری مناسب، هزینه ها ی بدهی را کاهش داده و ریسک اعتباری خود را بهتر مدیریت کنند.
رضازاده و حیدریان  در تحقیق خود به این نتیجه رسیدند که مدیریت می تواند با کاهش میزان موجودی ها و تعداد روزهای دوره وصول مطالبات برای شرکت ارزش آفرینی کند.
صفری به این نتیجه رسید که رابطه منفی بین سودآوری و چرخه تبدیل به نقد و اجزای آن وجود دارد.
اردکانیان نشان داد که بین مدیریت سرمایه در گردش و سودآوری رابطه منفی وجود دارد و با استفاده از استراتژی جسورانه مدیریت سرمایه در گردش، سودآوری شرکتها افزایش و بر عکس با استفاده از استراتژی محافظه کارانه مدیریت سرمایه در گردش، کاهش می یابد. 

نتیجه گیری
بر اساس یافته های تجربی، ممکن است اندازه شرکت اثر قابل توجهی بر جریان های نقدی عملیاتی خود وهمچنین، افزایش سطح نقدینگی داشته باشدبنابراین، یک رابطه مستقیم و معنی داری بین سطح شرکت از نقدینگی و گردش نقدی عملیاتی آنها وجود داردیعنی با افزایش سطح نقدینگی، این شرکت قادر به تعهدات خود به اشخاص ثالث است است .
بنا به گزارش روابط بالا ، به سرمایه گذاران، مدیران و محققان توصیه می شود با توجه به معیارهای نقدینگی زمانی که سرمایه گذاری و یا خرید سهام، انجام می شود با توجه به چنین رابطه مستقیم با افزایش سطح نقدینگی جریان نقدی ناشی از عملیات نیز افزایش خواهد یافت .تحت این شرایط، سرمایه گذاران می توانند معیار ی برای ارزیابی کیفیت سود در نزدیکی جریان نقدی عملیاتی را انتخاب کنند.